- کره هاکردن
بچه زاییدن، کرایه کردن
معنی کره هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز کردن گره بسته، حل کردن مشکل. یا گره گشادن از ابرو. چهره را باز نمودن گشاده روشدن: گره بگشای زابروی هلالی خزینه پر گره کن خانه خالی. (نظامی) یا گره گشادن خنده. پدید آمدن خنده. یا گره گشادن دل. غم دل را زایل کردن شاد کردن خاطر
از پرحرفی حوصله کسی را سر بردن
رشته رشته کردن
جفت کردن درب، کلون درب را بستن
رنده کردن
پدیدار شدن زخم، نمایان شدن کوفتگی بدن
سرخ کردن، برشته کردن
اماکنی را از ورود و دخالت یا استفاده غیر، مانع شدن
بریدن رگ اصلی پاشنه ی پا و از حرکت انداختن طرف مقابل
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
پارو کردن خرمن
سر و صدا کردن، من من کردن
مخروطی چیدن دسته های درو شده ی شالی یا گندم و یا جو در خرمن
مسیر را عوض کردن، تغییر مسیر
خاراندن بدن خارش مداوم
پودر کردن، خرد کردن
خرناس کشیدن به هنگام خواب
صرفه جویی کن، خورشت درست کردن
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
از خود راندن و دور کردن
آرد کردن، آسیاب کردن غلات
ماست بندی کردن
پرهیز کردن از خوردنی زیان بار، پرهیز نمودن
پاره کردن
هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار
انبار کردن
اخم کردن، عبوس شدن، بازگرداندن مقداری از غذا از معده به
چاره چویی کردن، ارائه ی راه کار
تنومند شدن، بوته بستن، تکثیر بوته ای مانند: سیر
دانه دانه کردن، چکه کردن، چکیدن
کارد و چاقو را با چرخ تیز کردن، تفرج کردن
چرب کردن
رسیدن به مقصداتراق کردن در مقصد